دارم برگه هایم را دور میریزم.

ساخت وبلاگ
دارم برگه هایم را دور میریزم!


برای خودم یادداشت هایی نوشته بودم. سوالهایی که باید میپرسیدم. نکته هایی که از کتابهای مختلف جمع آوری کرده بودم و روی کاغذهایی نوشته بودم. چندباری از رویشان خوانده بودم. برای هرکدام داستانی در ذهنم شکل گرفته بود. تمام داستانها را در گوشه ای در ذهن به سلولهای نگهبان سپرده بودم. از چند سال قبل تلنبار شده بود. روزی باید رها شوند!

سیب سرخ یا قرمز، رودربایستی، زندگی در تهران، حرفهای عادی، مکان زندگی، بزرگترین سختی، شفافیت، مسائل اقتصادی و مالی، تهران، شناخت از حرفهای عادی، گاز زدن به سیب قرمز، تهران محل زندگی، دغدغه های زندگی، برنامه های مالی، خرداد، شرایط، دانشجویی، مالی، اعتماد، آب میوه...

چه حرفها- نباید بترسی- مزخرف میگفت، آقای هامیل میگفت ترس مطمئن ترین متحد ماست و بدون آن خدا می داند چه به سرمان می آید!

 

آدمها همین جوری هستند، با من حرف زد، حرفهای قشنگی هم زد، با مهربانی بهم لبخند زد، بعد آهی کشید و رفت ای فا...

 

قانون برای حمایت از کسانی درست شده که چیزهایی داشته باشند و بخواهند در مقابل دیگران از این چیزها دفاع کنند.

 

تو سکوت میکنی، فریاد زمانی را نمیشونی، یک روز من سکوت خواهم کرد و تو آن روز برای اولین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید

 

ارتفاع چشمایم زیاد است، آدمهایی که از آن افتادند، دیگر هیچ وقت دیده نشدند

 

گاهی نفسی هست ولی هم نفسی نیست/ در هر نفست جز نفست هیچ کسی نیست /آن قدر غریبی که در این شهر درندشت/ دنیای تو اندازه کنج قفسی نیست

 

هیچ جایم درد نمیکند، دلیلی برای بد حالیم نداشتم، در حالی که تمام چیزهایی را که میتوانستند بد حالم کنند، داشتم.

 

رومن گاری، تونل، ارنستو ساباتو، روزهای پیش رو، من پیش از تو، تو پس از من، آرژانتین، بیهقی، سهروردی، شریعتی، مولانا، همینان، زندگی، همیشه زندگی، ان ماری سلینکو، شهر موسیقی دانهای سپید، سمان و عینک شکسته اش، آهستگی

 

چقدر کلمه، چقدر حرف، چقدر داستان، همینان در آستانه دو سالگی، سر شلوغی، جابه جایی، برگ های زیاد، برگه های کم.

 

دارم برگه هایم را دور میریزم.

 

یادداشتهای همینان 

 

Story of Haminan 

 

داستان من بودم نادر نبود...
ما را در سایت داستان من بودم نادر نبود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haminan بازدید : 104 تاريخ : سه شنبه 14 اسفند 1397 ساعت: 17:59